دروغ هایی که ما زنان باور میکنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و السلام علی سیدنا و مولانا ابی القاسم محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین
با عرض سلام خدمت شما خواهران گرامی وبا تشکر از تشریف فرمایی شما عزیزان وبا تبریک حلول ماه پر خیر وبرکت رجب خداوند را شاکرم که توفیق داد در خدمت شما عزیزان باشم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
یایّها النّاس إنّا خلقنکم من ذکر و أنثی و جعلنکم شعوبًا و قبإل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقکم سوره حجرات آیه 13
ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمند ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست بی تردید خداوند آگاه است.
قال رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم):کلکم بنو آدم و آدم خلق من تراب
پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند:همه شما از آدمید و آدم از خاک آفریده شده.
بدون صرف زمان یک موسیقی دان جهانی شوید.
کلیدی برای خوشبختی
کلیدی برای زندگی سالم و خوشبخت تر
دیگر به خود سختی ندهید لاغری در عرض یک ماه
اندامی متناسب در عرض یک هفته
پوستی شاداب و………
فرهنگ ما با فریب کاری ارتباطی تنگاتنگ دارد روزانه هر یک از ما این نوع ادعا های عجیب و غریب را در آگهی ها به وفور مشاهده می کنیم.بعضی اوقات درک دروغ بودن ادعا بسیار آسان است اما متأسفانه پی بردن به اکثر فریب کاری ها چندان هم آسان نیست بعضی از دروغ ها مثل این لطیفه است که پینو کیو می گوید الان دماغم دراز میشه .اگه دراز بشه راست گفته و نباید دماغش دراز میشد و اگر دراز نشه خوب دروغ گفته و باید دماغش دراز میشد.
نیرنگی که در آگهی ها وجود دارد در واقع بر خواسته از آرزوهای طبیعی انسان است مثلاًخودمان می خواهیم چیزی بر بدنمان اثر بگذارد و به سرعت به وزن دلخواهمان برسیم و این آرزوی ماست.
در ابتدای خلقت انسان نیز شیطان با بکار گیری ترفند مکر و حیله تصمیم بر تغییر تفکر آدم و حوا درباره خدا و راه راست اولین آگهی را طراحی کرد.
هدف شیطان ایجاد فاصله بین خداوند و مخلوقاتش بود. او می دانست که آدم و حوا را نمی تواند مستقیماَبه راهی که علیه خداست بکشاند لذا منظور خود را با ارائه سخنان ظاهراَ مطلوب و معقول و نه کاملاَضد خدا عملی کرد او حوا را با دروغی در قالب حقیقت و به گونه ای زیرکانه فریب داد. بطوری که با کاشتن دانه های شک و تردید در ذهن او نسبت به خداوند به هدف خود رسید. شیطان حوا را با جملاتی از قبیل این که آیا واقعاَ خدا می خواهد آزادی شما را محدود کند؟پس به نظر می رسد خدا نمی خواهد شما خوشبخت باشید اغوا می کرد.
اما حقیقت آن است که خداوند به آنها گفته بود شما آزادید از هر درختی می خواهید بخورید به جز این یکی .
حقیقت این است خدا بسیار بخشنده است .
شیطان حتی پا را فراتر از این این گذاشت و پیامدهای سرپیچی از دستورات خدا را در نظر حوا به گونه ای دیگر جلوه داد خداوند فرموده بود اگر از آن درخت بخورید حتماَ خواهید مرد
اما شیطان با ذکر فواید بسیار از خوردن میوه درخت ممنوعه آنها را توجیه می کرد که اصلاَ نخواهید مرد .
بالاخره حوا از میوه درخت ممنوعه خورد ولی علی رغم تمام وعده ها چیزی جز درد و رنج و تلخی نسیبش نشد.
.از آن لحظه تا حالا شیطان با فریب بر ما مسلط می شود انتخابات درست ما را تغییر می دهد و زندگی ما را نا بود می سازد.به عبارت دیگر تمام مشکلات ما میوه و محصول فریب خوردن ما است و نتیجه باور آن چیزهاست که حقیقت نیست. اما علت فریب و به دام افتادن ما چیست؟
یک دلیل آن این است که شیطان همیشه در قالب مار سمی خطرناک ظاهر نمی شود او در قالب یک مجله محبوب،یک فیلم یا شوی تلویزیونی،یک رمان و …عمل میکند یا در ظاهر یک دوست فامیل یا یک روانشناس ،مشاور،نویسنده،سخنران به ما نزدیک می شود.شیطان برای همه هم یک جور نیست مثلا روزی مرد ساده ای ازکوچه ای می گذشت که شیطان را دید که تعدادی افسار در دستش بود .مرد از شیطان پرسید این افسار را برای چه می خواهی؟شیطان پاسخ داد برای انسان ها تا آنها را افسار کنم و به دنبال خود بکشم. مرد گفت افساری برای من هم هست ؟شیطان گفت برو دستت را به آن دیوار بزن و بیا تا پاسخت را بدهم .مرد کار را انجام داد و دوباره از شیطان پاسخ خواست شیطان گفت به کدام دیوار زدی؟مرد دیوار را نشان داد ولی شیطان گفت من این دیوار را گفتم حالا برو دستت را بزن و بیا پاسخت را بگیر مرد رفت وقتی باز گشت این پاسخ را شنید که تو نیازی به افسار نداری تو خودت به دنبال من می آیی.
اما شیطان این گونه بر عابد وارد نمی شود . روزی عابدی چله نشین در غاری شده بود شیطان ناراحت و عصبانی به تمام بچه هایش گفت او را از کوه پایین بیاورند اما هیچ کس نتوانست عابد را از عبادت باز دارد بنا براین شیطان خود دست به کار شد سجاده ای کنار غار نزدیک مرد عابد پهن کرد و مشغول عبادت شد عابد اول توخه ای به او نکرد اما یک باره دید که شیطان در بین زمین و آسمان سجده کرده .نزد او رفت و راز این مقام را از او خواست شیطان گفت که این مقام توابین است من گناه کبیره ای انجام داده ام و بعد توبه کرده ام و با پذیرفته شدن توبه به این مقام رسیدم. عابد از کوه به قصد انجام گناه پایین آمد که در پایین کوه با شخصی روبه رو شد شخص از عابد پرسید از کوه پایین آمدی وعابد داستان را برایش تعریف کرد.مرد گفت پاسخ سؤالات من را بده و بعد برو آن گناه را انجام بده :اول از کجا می دانی که تا رسیدن به مکان انجام گناه زنده بمانی و در این راه نمیری .دوم ازکجا می دانی بعد از انجام گناه بتوانی توبه کنی و سوم از کجا میدانی اگر هم توبه کردی توبه ات پذیرفته می شود . عابد به یک باره فهمید این کار کار شیطان بوده است.
پس فقط یک را برای شناختن راه شیطان باقی است و آن این است که هر زمان دیدیم آن کار یا سخن در تضاد با کلام خداست باید مطمئن بود که شیسطان سعی دارد ما را فریب دهد.چه بسا چیزی را ببینیم و بشنویم و بخوانیم که گمان کنیم درست است اما وقتی در تضاد با کلام خداست قطعاَدروغ و کذب است و ما را به حقیقت نمی رساند.
اما فریب:
در مقابلش باید چشمانمان را باز کنیم چون یکی از خصوصیاتش این است که چشمانمان را به روی حقیقت میبندد.هدف از این سخنان در این جلسه این است که ما زنان چشمانمان را باز کنیم و همه چیز را ارزیابی کنیم تا تحت فریبی که در بسیاری از مکاتب موجود است قرار نگیریم.
متأسفانه بسیاری از مردم آنچه را که میبینند و میشنوند بدون توجه می پذیرند ما به موسیقی،سخنرانی،توصیه ی دیگران گوش میکنیم فیلم میبینیم،کتاب و مجله می خوانیم بدون اینکه این سؤالات مهم را از خودمان بپرسیم :پیام اینها چه بود؟آیا واقعاَدرست است.
اگر حوا میتوانست نتایج دردناک انتخابش را تصور کند آیا گمان می کنید فریب می خورد ما نیز همین شکل را داریم.
برای باز کردن چشمانمان و درک بهتر موضوع باید مراحل فریب را بدانیم:
1.به دروغ گوش می دهیم .حوا نمی دانست گوش دادن به شیطان این پیامدها را دارد،چون گوش دادن به خودی خود سرپیچی از فرمان خدا نیست اما کلید معما اینجاست که گوش دادن به نظرات ضد فرمان خدا ما را به سوی سرپیچی از فرمان خداوند سوق می دهد مانند آدم و حوا.گوش دادن به آنچه حقیقت ندارد اولین گام به سوی اسارت ابدی و مرگ است چون آنچه وارد قلب و ذهن ما می شود بسیار مهم است.
تفکر های فریبنده از راه های گوناگونی وارد می شوند مثل تلویزیون،مجلات،فیلم هاموسیقی،بازارو…..وباید بدانیم دروغ بی ضرر وجود ندارد.
2.به دروغ می پردازیم:
بعد از شنیدن دروغ در ذهن به آن فکر می کنیم که شاید آنچه شیطان گفته راست باشد این روند مشابه پرورش گیاه است مرحله اول شخم زدن خاک:ذهنمان را باز می کنیم کلامی غیر از کلام خدا بشنویم.مرحله دوم کاشت دانه که همان شنیدن دروغ است و گوش دادن به آن مرحله سوم آبیاری دانه که همان وقتی است که به دروغ فکر می کنیم و آن را بسط می دهیم وقتی به چیزی پرداختیم که دروغ است دیر یا زود ما آن دروغ را باور میکنیم.
3.باور دروغ :در این هنگام دانه کاشته شده در دل خاک شروع به ریشه دادن و رشد می کند پس دروغ در ذهن ما جا می گیرد و مرحله بعد بسیار آسان می شود.
4.به دروغ عمل می کنیم :حالا گیاه رشد می کند و شروع به میوه دادن می کند و میوه فریب می دهد همان طور که می دانیم اعتقادات منجر به رفتارمی شود باورهای دروغین باعث رفتار های گناه می شود و از این جا به بعد ما حق را کنار می زنیم و کلام خدا را زیر پا می گذاریم و در نظرمان این گناه کم اهمیتی است و بعد به راحتی گناه می کنیم.
هیچ وقت فراموش نکنیم این مراحل از کجا شروع شد زیرا هر اسارتی در زندگیمان به یک دروغ بر می گردد و آرام آرام نفوذ می کند از قدیم گفته اند قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود آرام آرام سیلی می شود و ایمانمان را می برد.
یکی از این دروغ ها که امروزه بسیار باب شده و در همه جا و با هر زبان از آن سخن می گویند فمینیسم اسلامی است که از غرب بر خواست و حالا نه تنها غرب بلکه شرق هم این دروغ را باور کرده و و آن را به صورت های مختلف بیان می کنند و افسوس اینجاست که مردم کشور ما و همچنین بقیه مسلمانان هم این دروغ را گوش داده و در مرحله باور هستند.اما شیطان می داند چگونه وارد شود پس این دروغ را به گونه ای میگوید تا جوانان باور کنند .میگوید:
زن و مرد در اسلام برابر نیستند!!!!
این دروغ از کجا آمده؟؟
-=از آنجا که در نظامی حقوقی خانواده در اسلام بعضا تفاوتهایی بین حقوق زن و مرد به چشم میخورد، سبب گردیده تا برخی از مغرضان یا ناآگاهان در علت این تفاوت حقوقی بین زن و مرد، آن را تبعیض و ظلمی علیه زنان، قلمداد کرده بدین ترتیب دین اسلام را زیر سوال ببرند. در اینجا برای روشن تساوی یا تشابه حقوق زن و مرد، در اسلام، با ذکر مقدمهای مبنی بر اینکه جوامع مختلف در این زمینه چه برخوردی با زن داشتهاند و اینکه آیا پیوسته در آن جوامع غیراسلامی زنان واقعا در تساوی یا تشابه مردان از حقوقشان برخوردار گشتهاند به بیان جایگاه زن در نظام اسلام میپردازیم.=-
موقعیت زن در مناطق دنیا در گذشته
با زن همیشه و در اکثر نقاط دنیا تا قبل از وضعیت به ظاهر مترقی فعلیتش، به صورتهای مختلف به عنوان موجودی طفیلی، بدون حق و یا با کمترین حق برخورد شده است چه در جوامع متمدن آن زمان یا در جوامع غیر متمدنش. به عنوان نمونه در اقیانوسیه زن از غذا خوردن با شوهرش ممنوع بوده و شوهرش با کمترین بهانهای تا سر حد مرگ میزده است، در جزایر مارکینز غذاهای لذیذ از قبیل گوشت مرغ و خوک، نارگیل، گردو که غذاهای الهی نامیده میشدند مخصوص خدایگان و مردان بوده است و زنان نباید استفاده میکردند در بیرمانی شوهر حق دارد زنش را به عنوان قرضش به طلبکار بدهد و علاوه بر آن شوهر زنش را به نام کنیز و خدمتکار و در مقابل زن شوهرش را با ارباب و عالیجناب صدا میزند و در عربستان جاهلی
بعضی از قبایل سر دختران تازه شده را میبردیدند، بعضی دیگر از کوهها به پائین پرتاب کرده و بعضی قبایل غرق میکردند و گروهی نیز زنده بگور مینمودند.
جایگاه زن در جوامع متمدن آن زمان
جوامع متمدن آن روزگار نیز دست کمی از موارد یاد شده نداشته تا جائیکه پدر حق تصمیم گیری در مورد ادامه زندگی فرزنده تازه متولد را داشته و همچنین میتوانسته به زندگی هر یک از اعضا خانواده و مخصوصا زن خودش خاتمه دهد. فقط پسران ارث داشته و دختر و زن متوفی حقی از ارث نداشتند. در رم قدیم زن و دختر دارای کوچکترین شخصیت و اختیاری نبوده و دختران و زنان مانند سایر اشیایشان قابل خرید و فروش بودند، زن مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق زندگی نداشته در انتخاب شوهر و بهیچ وجه نظر زن مهم نبوده است.
در یونان
در یونان چون هدف از ازدواج، ادامه نسل توسط پسر میباشد، بدور انداختن زنی که فرزند پسر نمیزاید امری عادی بوده و هیچ وقت به عنوان شریک زندگی مطرح نبوده است و با اعتقاد بر اینکه زن دارای روح جاودانه انسانی نیست میگفتند حق ندارد و بعد از مرگ شوهرش زنده بماند که سوزاندن زنده زن با جسد شوهرش در برخی از مناطق آن زمان اثبات این حرف است. در کشورهای اسکاندیناوی تا چند صد سال پیش دختران از ارث محروم بودند.
در ایران
در ایران نیز دختر حق انتخاب شوهر را نداشته است. به دلایل نژاد پرتستانه ازدواج با بیگانه ممنوع بوده، تا جائیکه برای رهایی از این بن بست، ازدواج با محارم را قانونی اعلام کرده بودند که ازدواج بهرام چوبین با خواهرش نمونهای از اینهاست و طلاق بدون هیچ مصلحتی و رعایت طرفین به خواست مرد صورت میپذیرفت و زن حق مستقل اقتصادی نداشته است.
جنبش فمنیسم
این محرومیتهای یاد شده در طول تاریخ در حق زن، سبب ایجاد جنبش فمنسیم در قرن بیستم برای بدست آوردن حقوق زنان با شعار آزادیهای زنان از یک سو، و برابری و تساوی او با مرد از سوی دیگر بود. اما این نهضت بدلیل اینکه با احساسات توام بوده و از مبانی و پایه های عقلانی و علمی بی بهره بود، هر چند حقوق زیادی برای زنان ثابت کرد اما در مقابل یک سری بدبختی و اسارتهای جدیدی را برای وی به ارمغان آورد. به عنوان مثال هر چند مالکیت زن به رسمیت شناخته شد و در ظاهر به نفع زنان بود و یکی از حقوق از دست رفته خویش را به دست آوردند اما در واقع با گسترش تکنولوژی و تاسپس کارخانههای بزرگ و نیاز به نیروی فراوان با کمترین هزینه، از زن به عنوان کارگر استفاده گردید و به بهانه برابری با مردان، کارهای سنگین صرفا مردانه را بدون توجه به وضعیت جسمی و فیزیولوژی زن به گردن وی انداختند و از سویی دیگر با شعار آزادی در جامعه، او را از قید و بند اخلاق جدا ساخته تا جاییکه بنام آزادی، در ادارات و کارگاهها بصورت آرایش کرده و خودنمایی، وسیله تامین شهوات مردان گردیدند. در واقع نهضت فمینیستی نه تنها نتوانست زن را به حقوق خود برساند که هیچ، بلکه سبب اسارت به شکلی تازه گردید.
این بود وضعیت زنان در رابطه با تساوی و یا تشابه حقوقش در دنیای غیر اسلام که با مقدمه فوق بهتر میتوان این مسئله را در اسلام توضیح داد و آن اینکه همچنانکه در بالا اشاره گردید در اکثریت جوامع غیر اسلامی زن را طفیلی مرد میدانند و شخصیتی جدا قائل نیستند اما در اسلام و قرآن تصریح شده به همان اندازه که مرد دارای ارزش است زن نیز دارای ارزش است نگاه قرآن به زن و مرد یک نگاه متفاوت از سایر نگاه هاست چرا که در آن نگاهها جنس زن را جدای از جنس مرد میدانند در حالیکه در قرآن زن و مرد دو صنف از یک نوع میباشندهمان گونه که در سوره نساء آییه یک میفرمایند:یأیّها النّاس اتّقوا ربّکم الذّی خلقکم من نّفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالاَ کثیراَو نساءَ
ای مردم بترسید از پروردگار خود آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن مرد وزن فراوان بر انگیخت.
در تفسیر این آیه آمده است که همان گونه که مرد از خاک آفریده شده زن نیز از خاک آفریده شده است.و در تفسیر نمونه جلد 3صفحه 246 بعد از این آیه وارد شده است که طبق روایتی که از امام باقر علیه السلام در تفسیر عیاشی نقل شده که حوا از باقی مانده خاک آدم آفریده شده است مانند سخن پیامبر اکرم (ص)که اول سخن گفته شد.
به عبارت سادهتر همچنانکه مرد از خاک آفریده شده، زن نیز از خاک آفریده شده بر عکس جوامع دیگر که معتقد بودند زن از دنده چپ مرد خلق شده و قرآن در آیه یک سوره نساء خط بطلان بر این نظریه کشیده و اعلام میدارد که شما را از نفس واحدی خلق کرد و زن او را (حوا) از او پدید آورد ” که در متن عربی این آیه مراد از نفس واحده – حضرت آدم و مراد از زوجها حضرت حوا و مراد از کلمه منها، من جنسها میباشد یعنی خداوند حضرت حوا را از نوع و جنس حضرت آدم خلق نمود که آیات 6 سوره زمرد و 189 اعراف نیز با کمترین اختلاف به این مطلب تاکید میورزند پس زن و مرد از نظر نوع خلقت در نگاه قرآن از یک جنس میباشند برخلاف نظر عهدین که قائل به آفرینش زن از دنده چپ مرد میباشد.
اما آشکار است که زن و مرد با وجود اشتراک در نوع خلقتشان، چون دو صنف از یک نوع میباشند یعنی در انسانیت مشترک میباشند و در نگاه اسلام زن، انسانی همانند مرد میباشد چرا که انسانیت انسان به روح وی بستگی دارد نه بر تن او. اما چون هم صنف نبودن اینها، سبب بروز تفاوتهایی در وضعیت بدنی و روحی اینها گردیده نگاهی گذرا به مشترکات زن و مرد و سپس تفاوتهای این دو صنف میاندازیم:
1.اشتراک در آفرینش
چون در نگاه قرآن زن، انسانی همانند مرد است و انسانیت چیزی مربوط به جنس و تن نیست این همسانی و اشتراکات را در جنبههای مختلف زن و مرد از جمله در آفرینش این دو گروه میتوان مشاهده کرد، یعنی هم در آفرینش مشترکند و هم از نظر مبدا آفرینش مشترکند یعنی همه زنان مانند همه مردان از آدم و حوا خلق شدهاند همانطور که در ادامه آفرینش نیز یعنی ادامه نسل همهشان آفریده شده از یک واقعیت میباشند که از آن به نامهای ماء، طین، تراب، نطفه، نطفة، امشاج و علق و … یاد شده است.
مرد و زن را چو خدا هستی داد بینشان هیچ تفاوت ننهاد
گر رجالند و یا نسوانند همه در نزد خدا یکسانند
مرد و زن هر دو به خلقت بشرند هر دو از رحمت خلق بهره ورند
2.اشتراک در هدف آفرینش
از نظر هدف آفرینش نیز زن به خاطر همان هدفی آفریده شده که مرد آفریده شده است که آیه 56 سوره ذاریات بیان میدارد که ما جن و انسان را نیافریدیم جز اینکه مرا بپرستند تا بواسطه آن به کمال برسند، و علاوه بر آن در آیات متعددی در سورههای نساء، توبه، احزاب، فتح، حدید، یس، بقره، به تساوی زن و مرد در بهره مندی از رسیدن به کمال و مقام بندگی، یا ابتلا به انواع عذابها به دلیل مخالفت با دین، اعلام نموده و سرنوشت یکسانی برای مرد مومن و زن مومن و و مرد صالح و زن صالح و برای مرد کافر و زن کافر و مرد مشرک و زن مشکر ترسیم کرده است.
و در آیه 195 سوره آلعمران نیز می فرمایند:
أنی لا اُضیع عمل منّکم مّن ذکر أو اُنثی بعضکم من بعض من عمل هیچ عمل کننده ای از مرد یا زن که همه از یکدیگرید تباه نمی کنم.
در این آیه به صراحت فرموده اند که کوشش کسی نادیده گرفته نمی شود و عمل هیچ کس در نزد خداوند ضایع نمی گردد و عمل کسی به دیگری داده نمی شود
پس وقتی عمل هر یک از مرد و زن چه خوب و چه بد به حساب خودش نوشته می شود (برعکس زمان گذشته که اعمال خوب زن پاداشش به مرد می رسید ولی سزای اعمال بد را باید خود زن میدید )،و هیچ عزتی برای کسی جز با تقوا نیست و از مراحل تقوا اخلاق فاضله مانند ایمان با درجات مختلفش،عمل سودمند،عقل استوار و پخته و اخلاق خوب و شکیبایی و بردباری است.پس زنی که درجه ای از این درجات بالای ایمان را دارد یا سرشار از علم است یا سهم بیشتری از فضایل اخلاقی را دارا باشد ذاتاَ گرامی تر و از حیث درجات بالاتر از مردی است که هم تراز او نیست آن مرد هر که می خواهد باشد.
نمونه بارز آن در زمان خودمان مجتهده گران قدر بانو امین اصفهانی می باشد که علماء زیادی باایشان ملاقات داشتند از جمله علامه طبا طباییو درجات بالایی ازجمله اجتهاد به ایشان اهدا کردند یکی دیگر از شخصیتهای بر جسته ای که با ایشان ملاقات داشتند شهید مطهری بودند که خود در مورد ملاقاتشان این گونه فرموده اند {از بانو سوالی پرسیدم وقتی ایشان شروع به پاسخ دادن کردند دیدم من باید دست و پای خود را جمع کنم}نکته اینجاست که این بانو از نظر درجات چقدر بالا رفته اند و به کجا رسیده اند.
دختر و پسر در اسلام تفاوتی ندارد واین کلام را زمانی بیان شد که مردم دختران را از خود نمی دانستند.
چه فرقی با پسر آن دختری را که دانش پیشه و عفت شعار است
چنین دختر به فرق باب و مادر گل ناموس و تاج افتخار است
در مورد هدف آفرینش در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق ج1 ص9 از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرموده اند:امام حسین علیه السلام در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود:خداوند بزرگ بندگان را نیافرید مگر به خاطر این که او را بشناسند و هنگامی که او را بشناشند عبادتش کنند و هنگامن که عبادتش می کنند از بندگی غیر او بی نیاز می شوند.
آرامش همدیگر
قرآن همچنانکه زن را مایه آرامش مرد معرفی نموده در مقابل مرد را نیز سبب آرامش زن معرفی نموده، و به گونهای مطرح نموده که با وجود نیاز زن و مرد به یکدیگر آنها را طفیلی یکدیگر معرفی ننموده بلکه استقلال هر کدام را مورد توجه قرار داده است. و با این بیان روشن نموده که وقتی زن و مرد از نظر آفرینش یکسان باشند به طور طبیعی از ارزش انسانی مساوی نیز برخوردار خواهند شد و در نتیجه موجود درجه دومی نخواهیم داشت.
استعداد و امکانات
از نظر داشتن استعداد و امکانات نیز با توجه به اینکه از یک ماهیت میباشند از استعداد و امکانات یکسانی برخوردار میباشند یعنی هر دو از روح الهی بهره مند هستند که آیات 29 سوره حجر و 72 سوره صاد بیانگر این مطلب هستند. و علاوه بر آن هم زن و هم مرد از نظر ساختاری در نهایت اعتدالند که آیه 4 سوره تین بیان کننده این مطلب هست که ( لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم) و هر دو ابزار شناخت یکسانی برخوردارند (قرار دادیم برای شما گوش و چشم و قلب … آیه 78 سوره نحل) و هر دو دارای فطرت الهی میباشند
و هر دو اینها یعنی زن و هم مرد طبق آیه 72 سوره احزاب امانتدار الهی میباشند، هر دو طبق آیات 7 و 8 سوره شمس دارای وجدان اخلاقی بوده و همچنین هر دو بر اساس آیه 23سوره بقره یکسان از تعلیم خداوند بهره مند شدند و همچنین بر اساس آیات متعدد قرآنی هر دو دارای قدرت بیان و بالاخره هر دو به طور مشترک و در کنار هم مورد خطاب الهی با تعبیراتی مانند الذین امنوا، الذین کفرا، الانسان قرار گرفتهاند. و علاوه بر آنها از نظر موانع تکامل که ممکن است در سر راه باشند نیز مشترکند مانند نفس اماره و شیطان. (… شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است- یوسف -5)
در قرآن نه تنها برای مردان الگوهای مثبت و منفی معرفی کرده بلکه برای زنان نیز معرفی الگو داشته استو هنگام ارائه الگوهای مثبت و منفی از حضرت مریم و مادر عیسی و مادر و خواهر حضرت موسی، آسیه همسر فرعون و دختران شعیب پیامبر و بلقیس ملکه به عنوان الگوهای مثبت به نیکی یاد میکند در برابر از زن نوح، زن لوط زن ابی لهب نیز به زشتی نام برده و آسیه و مریم را به عنوان الگوی مومنین و زنانی همچون همسر نوح و همسر لوط را الگوی کافرین معرفی کرده و در واقع بدین صورت استقلال شخصیتی آنها را چه مثبت یا منفی به نمایش گذاشته است.
اشتراکها و تساوی حقوقی
در اسلام همانگونه که زن و مرد از لحاظ ارزشی حالت تساوی دارند از نظر حقوقی نیز این اصل تساوی مورد تاکید قرار گرفته که بر پارهای از آنها اشاره می کنیم:
حقوق اقتصادی
همچنانکه در قرآن زن دارای ارزش شخصیتی و استقلال کامل میباشد، دارای حق مالکیت نیز میباشد در آیه 32 سوره نساء راجع به حق مالکیت زن چنان میفرماید که: “…برای مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهای است و برای زنان از آنچه کسب کردهاند بهرهی است” که طبق این آیه انواع ارتباطات و حقوق مالی برای زنان بلامانع معرفی شده و در واقع مالک در آمد و سرمایه خویش میباشند، و همچنین در آیات متعددی استقلال مالیشان به رسمیت شناخته شده است با این بیان که که مردان و زنانی که صدقه میدهند (حدید-18) و “مردان و زنان … نماز به پا میدارند و زکات میپردازند … و آیه 35 سوره احزاب (… مردان و زنان صدقه دهنده خدا برای آنان پاداشی بزرگ فراهم ساخته است) و همچنین آیه 33 سوره احزاب ، که همه اینها و آیات دیگری یکی از ویژگیهای زنان مسلمان را زکات و صدقه دادن معرفی می کند بیانگر استقلال مالی زنان در اسلام است چرا که انسان باید مالی در اختیارش باشد تا از آن زکات یا صدقهای بدهد. در حالیکه در کتب عهدین زن حق مالکیت ندارد و جزء مایملک مرد حساب میشود که این مطلب در فرمان دهم تورات چنین آمده که: “به خانه همسایه طمع مورز، به زن همسایهات، غلامش، کنیزش، گاوش، الاغش و…)
و ظاهرا در انگلستان نیز تا سال 1850، زنان حقوق شخصی نداشته و مالک اموال، حتی لباسهایی که بر تن داشتند نبودند. در ایران قدیم نیز مثل روم و یونان مرد در استفاده از عواید ملکی زن برخلاف رضایت وی کاملا آزاد بوده زیرا زن هیچ حق مستقل اقتصادی نداشته است.
ارث بردن زنان
در اسلام، همچنانکه مردان از پدرانش ارث میبرند، زنان نیز ارث میبرند در آیه 7 سوره نساء میخوانیم که برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشان بر جای گذاشتهاند سهمی است و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای گذاشتهاند سهمی است خواه کم باشد یا زیاد… درست اثبات ارث برای زنان در موقعی بود که نه تنها عرب جاهلی برای زن از ارث حقی قائل نبود حتی جوامع متمدن نیز تا همین اواخر برای زن حقی از میراث قائل نبودند مانند رم که ارث پدر به پسر میرسید و حتی تا سدههای اخیر در سوئد و نروژ و دانمارک دختران دسهمی از ارث نداشتند و طبق کتب عهدین زنان زمانی ارث میبردند که برادر نداشته باشند و علاوه بر آن با مردی از قبیله خود ازدواج کرده باشند.
علاوه بر حقوق اقتصادی و حق ارث، زنان در اسلام از نظر سیاسی نیز دارای شخصیتی مستقل مانند مرد میباشند و نه تنها در مسایل سیاسی و اجتماعی خود داری حق است بلکه در برخی موارد نیز مانند مردان، دارای تکلیف نیز میباشد. که آیه 12 سوره ممتحنه به این مطلب اشاره میکند که “ای پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند که با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بچه های حرامزاده را که پس انداخته با بهتان به شوهر نبندند و در کار نیک از تو نافرمانی نکنند، با انان بیعت کن و…” و اصولا با حفظ حرمت و رعایت عفت، هیچ گونه محدودیتی برای شرکت کردن در فعالیتهای سیاسی وجود ندارد.
حقوق فردی و اجتماعی
و از نظر حقوق فردی و اجتماعی نیز مانند مردان میتوانند به کسب و کار و تحصیل پرداخته و امر به معروف و نهی از منکر کنند و از نظر حقوق قضایی نیز به کاملترین صورت تحت پوشش مراجع قضایی میباشند و میتوانند طرح شکایت بر علیه پدر، برادر، شوهر و هر کس دیگری را نموده خواستار اجرای قصاص، حدود، تعزیرات باشند.
زن و حقوق خانواده
از نظر حقوق خانواده نیز، که فقط به مهمترین آن اشاره میکنیم و آن اینکه زن مسلمان میتواند با هر مردی که شایسته است ازدواج کند و ازدواج با کسی که او را در شأن خود نمیداند سرباز زند.
به صورت جمع بندی می توان گفت:زن و مرد از نظر شرافت و ارزش انسانی برابر هستندزیرا آنها در آفرینش،هدف خلقت،امکانات،حقوق اقتصادی،حقوق فردی و اجتماعیو قضایی،ارث و حقوق خانوادگی یکسان هستندالبته با توجه به مطالب یاد شده اثبات تساوی یا تشابه حقوق برای زن و مرد، این درست نیست که بگوئیم همانگونه که زن و مرد از نظر شرافت و ارزش انسانی برابر میباشند باید از حقو ق مشابه نیز برخوردار باشد چرا که که بین متشابه با مساوی بودن فرق است زیرا شکی نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در شرافت و ارزش انسانی برابریش در حقوق انسانی میباشد و این دلیلی بر تشابه حقوق زن و مرد نمیباشد زیرا تساوی غیر از تشابه میباشد چون تساوی همان برابری است و تشابه یکنواختی میباشد به عنوان مثال ممکن است پدری ثروتش را بطوری متساوی تقسیم کند که سهم هر یک از فرزندان مشابه هم نباشد یعنی این پدر هم مغازه داشته باشد و هم زمین کشاورزی و هم دیگر مستغلات، و در تقسیم ثروتش بر اساس شناختی که از هر کدام از فرزندانش دارد فقط به مساوی بودن سهم همه آنها مثلا نود هزار تومان دارد با لحاظ اینکه به هر کدام سهمی به مبلغ سی هزار تومان خواهند داشت یکی را بر اساس استعدادش مغازه را بدهد و به دیگری بر اساس علاقه وب به کشاورزی زمینهای کشاورزی را دهد و به دیگری مستغلات دیگرش را، در چنین حالتی او در عین اینکه هیچ تشابهی در کارش ندارد اما تساوی را رعایت کرده است. یعنی از لحاظ ارزش مساوی یکدیگرند و ترجیه و امتیازی از این بابت در کار نیست.
پس
کمیت غیر از کیفیت است و برابری غیر از یکنواختی است و اسلام نیز با رعایت نمودن اصل مساوات انسانها اعم از زن و مرد، با تشابه حقوقی زن و مرد مخالف است. اسلام همچنانکه برای زن و مرد در اکثر موارد حقوق مشابهی وضع نکرده، مجازات و تکالیف مشابهی نیز وضع ننموده است چرا که با وجود تساوی زن و مرد در اصل خلقت و ارزش انسانی، بر اساس تفاوت ظاهری هر کدام و همچنین تفاوتهای روانی بین زن و مرد مانند تحت تاثیر احساسات قرار گرفتن سریع زن نسبت به مرد، عدم خشونت زن نسبت به دیگران، و به طور کلی تفاوت عمده که به صورت عواطف و احساسات شدید در زنها غلبه تعقل بر احساسات در مردها نمایان میشود. که اینها نیز بر اساس وظایفی که هر کدام در آفرینش بر عهده گرفتهاند متناسب میباشد که وجود این تفاوتها در میان زن و مرد را نمی توان عامل برتری یکی بر دیگری دانست چرا که هر کدام از آنها بر اساس و تناسب وظایفشان در عالم، آفرینش مخصوص به خود دارند.
و اینجا نقطه ای است که مغرضان از آن استفاده کرده و دروغ اول جلسه را ساخته اندکه مرد و زن با هم برابری ندارند اما ما با آیات و روایات اثبات کردیم که تنها ملاک ارجهیت زن و مرد تقوا می باشد.و اگر تفاوتی مشاهده می شود که ما منکر آن نیستیم همان گونه که اشاره شد به علت تفاوت های ظاهری خلقت است که انشا الله در جلسات آینده به این تفاوت ها می پردازیم اما برای پیش درامد به صورت خلاصه یکی از جنجالی ترین آنها را بیان می کنیم و آن ارث است و پرسش این است که اگر تفاوتی نیست چرا ارث زن یک سوم و ارث مرد دو سوم است.
همان گونه که اشاره شد زن ومرد از نظر صفاتی با هم اختلاف دارند و این مطلب در تمام علوم ثابت شده است و بر اساس همین صفات تدبیر دنیا یعنی تولید به دست مردان است و بیشتر سودها و بهره گیری و یا مصرف از آن زنان است چون احساس زنان بر اندیشه آنان غلبه دارد.
اسلام هم با توجه به همین اختلافات وظایف و تکالیف عمومی و اجتماعی که قوامش بر یکی از این دو چیز یعنی احساسات و اندیشه است را برای آنها تعیین کرده و آنچه نیاز به اندیشه بیشتر دارد مانند قضاوت،جنگ،مختص مردان و آنچه بیشتر به احساسات نیاز دارد مانند تربیت فرزند را بر عهده زنها قرار داده است.
حال مشقت مرد را از این راه جبران کرده است که سهم ارث آنها 2برابر زن قرار داده است و درحقیقت این گونه بوده که نخست سهم ارث هر دو مساوی بوده است بعداَ ثلث سهم زن را در برابر نفقه ای که مرد به زن می دهد واگذار کرده است.و یا به عبارت دیگر اگر ارث مرد و زن 18 تومان بدانیم به هر کدام 9 تومان میرسد سپس ثلث آن یعنی 3 تومان را از زن گرفته و به مرد بدهیم سهم مرد 12 تومان و سهم زن 6 تومان می شود چون زن از نصف سود 12 تومان هم سود میبرد.و نتیجه این می شود که آن چه مال در دنیا است دو سوم آن از مرد است هم ملکیت و هم عین آن و دو سوم آن از زن است که یک سوم آن را مالک است و از یک سوم دیگرش سود می برد.پس دیدیم که در مسئله ارث هم اسلام فرق چندانی میان زن و مرد نگذاشته است
اما اسم ارث که میاد ما شیعه ها غصه دار می شیم آخه یاد یک دروغ بزرگ می افتیم که بعد از وفات پیامبر تو کوچه های مدینه پر شده بود و دختر عزیز پیامبر را (همون دختری را که پیامبر اکرم (ص) در موردشان فرمودند:هرکس او را بیازارد من را آزرده)آزار داد .آره با این دروغ در آن زمان آنقدر خانم را آزار دادند تا آخر در و دیوار بین حضرت و امت پیامبر حکم کرد
فکرش را هم نکنید که حضرت با زخم سینه درد پهلو بین در و دیوار نشسته باشه نه ایشان چادر بر سر در کوچه های مدینه به راه افتادند تا از امام زمانش دفاع کنند با اینکه خودشان این همه درد داشتند اما تکیگاه امیر المومنین بودند
جانم فداتون بانو می دونستید کربلا نیستید که دخترتان زینب را مثل خودتان تربیت کردید تا یار امام زمانش باشه .آخه می دونید که حسین در کربلا کار کربلایی کرد اما کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود.زینب هم با کار زینبیش کربلا را جاودانه کرد.
اصلاَرسم توی هر واقعه ای وقتی یک مرد بلند میشه تا سختی ها را به دوش بکشه کنارش یک زن هست تا تکیه گاه اون باشه حضرت فاطمه بعد از وفات پدر گرامیشان با آن همه غم و غصه باز هم تکیه گاه امیرالمومنین بودند اما می دونید تو آن روز های سخت حضرت از امت پیامبر راضی نبودند حضرتی که در حدیث قدسی وارد شده که خداوند فرموده ند رضایت من از شما منوت به رضایت فاطمه است.
خانم ها می خواهید بانو از دست ما راضی باشه فرزندشان بین ما تنها و غریب هستند یاری ندارند
علما می گویند امام زمان غریب تر از امام حسین است چون امام حسین زینب داشت،عباس داشت اما امام زما ن چی :ما می خواهیم زینبش باشیم.(وای بر ما)قربون غریبیتان آقا السلام علیک یا صاحب الزمان
بیاید کار زینبی کنیم تا بانو از دست ما راضی باشند سخته، میدونم
· پس بیاید مثل ام البنین بچه های تربیت کنیم تا برای امام مان عباس باشند
گوش بکنید داره میاد،یه صدایی از کربلا***************** دستاتونا پنهان کنید، از شرم ساقی خدا
صدا میگه عباس منم،ساقی تشنگان منم ******************غیرتتون کجاست شما ،استاد عاشقا منم
چرا عزیز مادرم،تنهاست و یاری نداره **************شیعه ها پس چی شد وفا،حال شما گریه داره
دست ندارم ولی چشام،رو به سوی لطف خداست *******تا عزیزم مهدی از این ،غربت و غم بشه جدا
گوش بکنید داره میاد ،یه صدایی از سوریه************* خوب گوش کنید این صدای،قصه دل دادگیه
صدا میگه من زینبم ،عمه مهدیم منم **************** می خوام که وقتی اون میاد،یکی مثال من باشه
عاشقونه دل بیاره،خطبه هاش ریشه کن باشه ****************** سینه سپر کنه جلو ،دشمنای مهدی من
گوش بکنید داره میاد،صدای از مشهدمون ********************* ولی نعمت ماها ،عابروی ایرانمون
صدا میگه رضا منم،غریب غربا منم *********************** اما برای غربت،مهدی خود گریه دارم